مدتی پیش، وقتی به گروه کوچکی از ایمانداران از طریق اسکایپ تعلیم میدادم، درست در آن دوره که در شهرهای ایران، تظاهراتی بر پا میشد، ناگهان خانمی میانسال، با خشمی عجیب، لب به شکایت از خدا گشود که چرا اجازه داده که شرایط برای مردم بگونهای دشوار شود که حتی مجبور به ترک وطن گردند. جالب اینجاست که همین خانم، در جوانی، عضو گروهی بود که سلاح به دست، مهمترین سهم را در تغییر شرایط برعهده داشت. و حالا، همین شخص لب به شکایت گشوده بود، اما نه از اقدامات خودش در جوانی، بلکه از خدا، و مسؤول مشکلات را خدا میدانست، نه خودش!
من هیچ نگفتم. به تجربه آموختهام که اگر کسی آنقدر با خودش صادق نیست که واقعیتهای وجودی خود را ببیند و بپذیرد، حتی اگر من هم به او تذکر دهم، باز نخواهد پذیرفت. کلام خدا نیز میفرماید: “جاهل را مطابق جهالتش پاسخ مده، مبادا تو نیز همچون او شوی” (امثال ۲۶:۴). این موضوع مرا سخت به فکر فرو برد. چرا اکثر ما انسانها مسؤولیت عواقب اشتباهات خود را نمیپذیریم؟ چرا هیچگاه حاضر نیستیم بپذیریم که اشتباه کردهایم، و این را نزد خدا و نیز نزد اطرافیان خود اعتراف کنیم؟ نخستین قدم در راه تغییر، پذیرفتن واقعیتهای خودمان است. بدون این، نه تغییری در ما صورت میگیرد، و نه راهی برای رسیدن به خدا برایمان باقی میماند. باز کلام خدا میفرماید: “هر که نافرمانیهای خود را بپوشاند، کامیاب نخواهد شد، اما هر که آنها را اعتراف کند و ترک نماید، رحمت خواهد یافت” (امثال ۲۸:۱۳). پولس رسول نیز میفرماید: “اندوهی که برای خدا باشد، موجب توبه میشود، که به نجات میانجامد و پشیمانی ندارد. امّا اندوهی که برای دنیاست، مرگ به بار میآورد.” (دوم قرنتیان ۷:۱۰). اشتباهات و خطاهای خود را تصدیق کنیم و آنها را بپذیریم، نه فقط در پیشگاه خدا، بلکه در حضور دیگران نیز. خطاهای خود را زیر فرش پنهان نسازیم!
Leave a comment