خدا و فرمان قتل عام

در دهه‌های اخیر، با اوج‌گیری نهضت‌های تندروِ اسلامی که به نام این دین، دست به قتل عامل مردم و تجاوز به ناموس ایشان و غیره می‌زنند، این موضوع برای هموطنان مسیحی و غیرمسیحی ما مطرح می‌شود که مگر در عهدعتیق (تورات موسی)، خدا همین دستور را به موسی و قوم اسرائیل نداد. پس چه تفاوتی هست میان کتاب‌مقدس مسیحیان و دین اسلام؟ مگر خدا به قوم اسرائیل دستور نداد که ساکنان کنعان (همان فلسطین امروزی) را قتل عام کنند، از طفل شیرخواره گرفته تا حتی حیوانات؟ پس چطور می‌توانیم بگوییم که خدای کتاب‌مقدس، خدای «محبت» است؟ این سؤال در ظاهر درست و موجه به نظر می‌رسد، اما اگر آن را دقیق بررسی کنیم و به دستوری که خدا به موسی داد، خوب توجه کنیم، پی خواهیم برد که این دو دستور (در تورات و در اسلام) به‌کلی با هم تفاوت دارند. بنده در این مقالۀ کوتاه می‌کوشم نکات مهمی را در این زمینه یادآوری کنم.

چرا دستور قتل عام کنعانیان؟

مسیحیانی که کتاب‌مقدس را به شکلی سطحی خوانده‌اند، به یک نکتۀ بسیار مهم توجه نکرده‌اند. قتل عام کنعانیان باز می‌گردد به روزگار ابراهیم. در فصل پانزدهم کتاب پیدایش، خدا به ابراهیم آشکار می‌سازد که نسل او، یعنی همان قوم اسرائیل، چهارصد سال در مصر بندگی خواهند کرد. اما بعد نکتۀ بسیار مهمی را می‌فرماید که به‌واقع، کلید درک این دستور قتل عام است. در آیۀ ۱۶، خدا می‌افزاید: «سپس در پشت چهارم به اینجا باز خواهند گشت (یعنی قوم اسرائیل)، زیرا تقصرات اَموریان هنوز به کمال نرسیده است.» به عبارت آخرِ این آیه خوب توجه بفرمایید. اولاً منظور از «اموریان»، همان ساکنان سرزمین کنعان است. دوم اینکه ایشان دارای «تقصیراتی» بودند. و سوم اینکه این تقصیرات هنوز «به کمال نرسیده است». در خصوص صبر و بردباری خدا برای توبۀ کنعانیان، به کتاب تثنیه ۹:‏ ۴- ۶ نیز مراجعه بفرمایید. خوب، منظور چیست؟

مردمان سرزمین کنعان، مانند سایر اقوام روزگار باستان، بت‌پرست بودند. اما کمتر کسی هست که بداند منظور از این «بت‌پرستی» چیست. کودکانه است که تصور کنیم افرادی که بتی را به دست خود می‌ساختند، آن را «خدا» تلقی کنند. طبق شواهد بسیار، همۀ جوامع بت‌پرست، بتِ خود را صرفاً «مظهر فیزیکی» قدرتی می‌دانستند که در پس آن قرار داشت، همان چیزی که پولس رسول آن را «قدرتها، ریاستها، خداوندگاران این دنیای تاریک و فوجهای ارواح شریر در جایهای آسمانی» می‌نامد (افسسیان ۶:‏ ۱۲). بله، بت‌پرستان بسیار خوب می‌دانستند که آنچه خودشان ساخته‌اند، «خدا» نیست، بلکه مظهر قابل دیدن اوست. مردمان آن روزگار، برخلاف تصور ما، ابله نبودند. در ضمن، کاهنان این بتها و بتکده‌ها، با کمک «ارواح شریری» که در پس آنها بودند، کارهای خارق‌العاده انجام می‌دادند که باعث حیرت افراد و استحکام اعتقاد ایشان می‌شد. نمونۀ بارز این امر را در دربار فرعون مشاهده می‌کنیم. وقتی موسی عصای خود را به مار تبدیل کرد، جادوگران مصری نیز به کمک همان «ارواح شریر» درست همان کار را انجام دادند. اما در این موقعیت، خدای موسی ثابت کرد که از این «ارواح شریر» نیرومندتر است، چرا که مار موسی، مارهای آن جادوگران را بلعید. از این امر، نمونه‌های دیگری نیز هست که در این مقاله، مجال ذکر آنها نیست. پس بت‌پرستان کنعان آنقدر ابله نبودند که فقط ساختۀ دست خود را بپرستند، بلکه ایشان آن روح یا ارواح شریری را می‌پرستیدند که در پس آن بتها قرار داشتند.

اما این انتهای ماجرا نیست. طبق رسوم بت‌پرستان کنعانی که خوشبختانه توسط باستان‌شناسان در قرن بیستم کشف شده، یکی از روشهای جلب رضایت این به‌اصطلاح «خدا» (همان ارواح شریر)، قربانی کردن اطفال بود. ایشان کودکان خود را برای این «خدا» قربانی می‌کردند تا بلکه او به ایشان رحم کند و برایشان باران بفرستد. نام این خدای کنعانیان، «بَعل» بود.

واقعیت دیگری که کشف شده، این است که در این بتخانه‌ها، امری رایج بود که به «روسپیگری مذهبی» معروف است. زنانی به‌عنوان کاهن در این بتکده‌ها بودند که به‌عنوان مظهر باروری، با مردانی که برای عبادت به آنجا می‌رفتند، همبستر می‌شدند. خوانندگان کتاب‌مقدس اگر دقت کرده باشند، در نوشته‌های انبیا، بت‌پرستی قوم اسرائیل «زنا» نامیده می‌شود. چرا؟ چون وقتی اسرائیلیان فریب این بتخانه‌ها را می‌خوردند، مرتکب زنا نیز می‌شدند. این کار، قرن‌ها میان اسرائیلیانی که در کنعان که بعداً سرزمین اسرائیل نامیده شد، رواج داشت. گرچه خدا قرن‌ها انبیای خود را می‌فرستاد تا علیه این کار هشدار دهد، اما ایشان به «زنا کردن در عقب خدایان غیر» ادامه می‌دادند.

حال، باز بر می‌گردیم به پیدایش ۱۵: ۱۶. «اموریان» یعنی ساکنان کنعان، در روزگار ابراهیم نیز همۀ این رسوم فجیع را به‌عمل می‌آوردند. اما خدا می‌فرماید که «تقصیرات ایشان هنوز به کمال نرسیده است». یعنی چه؟ یعنی اینکه خدا آنقدر بردبار است که به ایشان فرصت می‌داد تا توبه کنند. اما سرانجام، زمانی فرا می‌رسد که ایشان می‌بایست مجازات می‌شدند. همین حقیقت را در عهدجدید نیز می‌یابیم. اگر کسی از فرصت‌های الاهی برای توبه کردن استفاده نکند، سرانجام مجازات خواهد شد. مگر یحیی همین را نفرمود: «ای افعی‌زادگان! چه کسی به شما هشدار داد تا از غضبی که در پیش است، بگریزید؟ پس ثمری شایستۀ توبه بیاورید… هم‌اکنون تیشه بر ریشۀ درختان نهاده شده است. هر درختی که میوۀ خوب ندهد، بریده و در آتش افکنده خواهد شد.» (متی ۳:‏ ۷- ۸ و ۱۰). صبر خدا زمانی دارد. در روزگار ابراهیم، خدا هنوز منتظر بود تا بلکه اموریان توبه کنند.

اما بالاخره، صبر خدا به سر رسید. چهارصد سال از روزگار ابراهیم می‌گذشت و اموریان هنوز به فجایع خود ادامه می‌دادند. اکنون زمان مجازات اموریان فرا رسیده بود. این مجازات می‌بایست به دست یکی از اقوام صورت می‌گرفت. در اینجا، این قوم همان بنی اسرائیل بود. اموریان می‌بایست یکبار برای همیشه از میان می‌رفتند. علت دستور قتل عام کنعانیان این بود.

در اینجا مناسب است پرانتزی باز کنیم و به یک نکتۀ جالب اشاره نماییم. آیا تا به حال از خود پرسیده بودید که چرا خدا از ابراهیم خواست تا پسر عزیز و موعود خود، یعنی اسحاق را قربانی کند؟ شاید الآن ماجرا کمی روشن شده باشد. گفتیم که کنعانیان این رسم را انجام می‌دادند و کودکان خود را برای خدایانشان قربانی می‌کردند. خدا گویی می‌خواست ابراهیم را آزمایش کند و ببیند که آیا او خدای واحد و متعال را همانقدر دوست دارد که کنعانیان خدایان دروغین خود را؟

تا اینجا شاید عده‌ای از خوانندگان این مقاله با نظر بنده موافق باشند، جز در یک مورد! و آن مورد این است که قتل عام بزرگسالان ممکن است قابل درک باشد، اما چرا شیرخوارگان نیز می‌بایست قتل عام گردند. اگر بخواهم صادق باشم، باید عرض کنم که جوابی ندارم که حتی خودم را قانع کند، چه برسد شما را! اما به یک نکته توجه کنیم. در آن روزگار، یتیم‌خانه و پرورشگاه وجود نداشت (طبیعتاً!). کسی هم در میان قوم اسرائیل حاضر نمی‌شد کودکان قومی بیگانه را به فرزندی بپذیرد. علت این امر بسیار واضح است. در میان قوم اسرائیل، طبق شریعت موسی، هر کسی از این قوم می‌بایست بتواند اصل و نسب خود را به حضرت یعقوب، یعنی همان اسرائیل، برساند. این یک امر حیاتی بود. حتی زمینهای سرزمین فلسطین می‌بایست طبق قاعده‌ای مشخص، میان قبیله‌های مشخص از نسل یعقوب تقسیم می‌شد. هیچ پسری که نمی‌توانست اصل و نسب اسرائیلی خود را ثابت کند، قادر نبود زمینی را از پدر خود به ارث ببرد. در این شرایط، خانواده‌های اسرائیلی مطلقاً حاضر نبودند کودکی از یک قوم بیگانه را وارد ارث و میراث خاندان خود سازند. پس شاید (و متأسفانه) مرگ برای این کودکان، صرفاً انتخابی میان بد و بدتر بود. اما همانطور که عرض کردم، شاید این جواب‌ها چندان قانع‌کننده نباشند. به هر حال، باید بپذیریم که ما در ۳۴۰۰ سال پیش زندگی نمی‌کنیم و از بسیاری از واقعیت‌های اجتماعی و فرهنگی آن زمان آگاهی نداریم.

اما اساساً چرا مجازات؟

بسیاری فکر می‌کنند که چرا خدا کنعانیان بت‌پرست را به راه راست هدایت نکرد. از کجا می‌دانید که نکرد؟ مگر در همان زمان ابراهیم، شخصی به نام مِلکیصِدِق، پادشاه اورشلیم، کاهن خدای متعال نیز نبود (ر.ک. پیدایش ۱۴: ۱۷- ۲۰). خدا قرن‌ها منتظر توبۀ ایشان بود. اما همانطور که یحیای تعمیددهنده فرمود، «تیشه بر ریشۀ درختان نهاده شده است». اما اجازه بدهید یک نکتۀ بسیار مهم را خدمتتان عرض کنم. تصور نکنید که مجازات کنعانیان تنها باری بود که خدا قومی را مجازات می‌کرد. مگر سرنوشت مردم شهرهای فاسد سدوم و عموره را در همان زمان حضرت ابراهیم فراموش کرده‌اید؟ مردمان این شهر بی‌نهایت فاسد بودند. مردان آنها همگی لواط‌کار بودند. ایشان هم فرصت توبه داشتند، اما از آن استفاده نکردند. تا اینکه خدا با باراندن آتش و گوگرد، تمام این منطقه را از میان برد، طوری که دیگر زمینهای اطراف آن، دیگر هرگز قابل کشت و زرع نبودند. باستان‌شناسان هنوز هم متحیر هستند که چه فاجعه‌ای بر سر این دو شهر فرو آمد.

چرا راه دور برویم؟ مگر خدا قرن‌ها شکیبایی پیشه نکرد که یهودیان از بت‌پرستی دست بکشند؟ آیا دست کشیدند؟ نه! سرانجام، خدا ایشان را به دست بابلی‌های گناهکار مجازات کرد. و بعد هم، بابلی‌ها را به دست کوروش کبیر! کسانی که با تاریخ جهان آشنایی دارند، با این برخاستن و افتادن‌های ملت‌ها به‌خوبی آشنا هستند. به همین ایران خودمان اشاره کنیم. کمتر کسی از ما ایرانیان هست که بداند سلسلۀ فاسد و ظالم ساسانیان، چهارصد سال خون مردمان فقیر و دهقان این سرزمین شریف را در شیشه کردند. ذکر فجایع این سلسله و کاهنان زرتشتی رعشه بر اندام انسان می‌اندازد. قتل عام‌های مسیحیان و مزدکیان را از یاد نبریم. انوشیروان به «دادگر» معروف است. اما می‌دانید به چه دلیل؟ به دلیل اینکه او به تحریک موبدان زرتشتی، هزاران هزار مزدکی را قتل عام کرد. بله، انوشیروان «دادگر» بود، اما فقط از نظر موبدان زرتشتی. ایشان هم فرصت توبه داشتند. قرن‌ها پیام مسیحیت را شنیده بودند، اما توبه نکردند. سرانجام، وقتی اعراب مسلمان، با پیام برابری و برادری به ایران حمله کردند، اکثریت مردم شریف این مملکت که دهقان بودند، و طبق نظام طبقاتی زرتشتیان (نظام «کاستی»، مانند آنچه هنوز هم در هندوستان رواح دارد)، قادر نبودند به طبقۀ بالاتر برسند، ایشان را با آغوش باز پذیرفتند. (البته، دیری نپایید که پی بردند اگر مسلمان نشوند، نه فقط باید جزیه بپردازند، بلکه تبدیل به شهروندانی فاقد حقوق اجتماعی شده‌اند.) اینها فقط چند نمونه بود. این مجازات باز هم اتفاق خواهد افتاد. همان کشورهایی که امروزه دم از حقوق بشر و دموکراسی می‌زنند، اما گروههایی را تا دندان مسلح می‌کنند تا به جان مردم بی‌گناه افغانستان و عراق و سوریه و فلسطین بیفتند، اینها هم روزی مجازات خواهند شد، اما شاید چند قرن دیگر! مگر همین دو-سه دهۀ پیش، همین اتفاق برای اتحاد شوروی نیفتاد؟ چه کسی فکر می‌کرد چنین هیولای شکست‌ناپذیری، یک روز اینطور از هم فرو بپاشد؟ نوبت بقیه هم خواهد رسید! البته، در خصوص اینها، هنوز خدا با شکیبایی منتظر توبۀ آنها است.

اما بنی اسرائیل اطاعت نکرد!

بله، زمان مقرر برای مجازات کنعانیان فرا رسیده بود. در ضمن، خدا می‌دانست که اگر کنعانیان قلع و قمع نشوند، بنی اسرائیل همیشه در وسوسۀ روی آوردن به بتخانه‌های آنان و شرکت در مراسم شهوانی ایشان قرار خواهند داشت. اما واقعیت تلخ این است که قوم اسرائیل، به‌جز چند مورد (نظیر نابودی کامل شهرهای اریحا و عای، و بعدها قوم عمالیقیان)، کنعانیان را «قتل عام» نکردند، بلکه در کنار ایشان به زندگی پرداختند. این دو قوم با دو مذهب مختلف، تا قرن‌های متمادی در کنار هم قرار داشتند. بارزترین نمونۀ این امر، شهر اورشلیم است. تا چهارصد سال پس از روزگار موسی و تصرف کنعان به رهبری یوشع، این شهر کماکان در دست کنعانیان بود. تا اینکه در دورۀ سلطنت داوود، یوآب که یکی از برجسته‌ترین سرداران او بود، با یک ترفند بسیار حیرت‌انگیز، توانست این شهر را به تصرف در آوَرَد. داوود نیز آن را پایتخت اسرائیل و محل قرارگیری خیمۀ اجتماع ساخت. پسر او نیز، یعنی سلیمان، «معبد بزرگ» را در آنجا بنا کرد.

به همین دلیل است که از زمان یوشع تا تبعید یهودیان به بابل، این قوم پیوسته بین پرستش خدای واحد و عبادتِ خدایان بت‌پرستان در نوسان بودند. و باز به همین دلیل است که خدا دائماً انبیایی می‌فرستاد تا ایشان را از این عمل منع کند. اما این کار فایده‌ای نداشت. قوم اسرائیل از دستور «قتل عام» کنعانیان اطاعت نکردند. سرانجامِ ایشان نیز بر همه روشن است. حدود ۶۰۰ سال پیش از میلاد، بابلی‌ها ایشان را به سرزمین خود (عراق امروزی) به اسارت بردند. در اینجا بود که یهودیان یکبار برای همیشه از بت‌پرستی توبه کردند و تبدیل شدند به یکتاپرست‌.

یک تفاوت عظیم!

دوستانی که می‌پرسند چه تفاوتی میان خدا در عهدعتیق و خدا در دین اسلام هست، به یک نکتۀ بسیار مهم و عظیم توجه نمی‌کنند، نکته‌ای که تفاوت اساسی را روشن می‌سازد. اگر خدا به موسی دستور داد که کنعانیان را «قتل عام» کنند، این دستور فقط و فقط برای «یک بار» بود، آن هم در آن موقعیت خاص، یعنی تصرف کنعان، و با هدفی خاص، یعنی مجازات کنعانیان و زدودن بت‌پرستی برای همیشه. دوستان ما توجه ندارند که در شریعت موسی، «هیچ‌وقت» دستور به کشورگشایی و انتشار دین یهود از طریق شمشیر داده نشده است. این دستور برای «قتل عام»، سیاست و خط مشی مذهب موسی نبود. آن فقط می‌بایست «یک بار» انجام می‌شد (که آن هم نشد، همانطور که دیدیم). برجسته‌ترین نشانۀ این امر، دورۀ طلایی سلطنت داوود و پسرش، سلیمان است. در این دوره، کشور اسرائیل در اوج قدرت به سر می‌بُرد، اما قوم اسرائیل هرگز به کشور دیگری تجاوز نکردند، هیچ‌گاه قومی را قتل عام نکردند، و هرگز برای اشاعۀ مذهب موسی، دست به شمشیر نبردند. آیا تا به حال به این نکته توجه کرده بودید؟ برخلاف برداشت بسیار سطحیِ بسیاری از ایمانداران، خدای عهدعتیق، خدای «قتل عام» نبود؛ خدایی «خشن» نبود. این امر با سیاست و خط مشی سایر ادیان که دین خود را با شمشیر اشاعه می‌دادند و گاه نیز دست به قتل عام می‌زدند، تفاوت فاحشی دارد. این امر با روش برخی از گروههای تندروِ اسلامی در چند دهۀ اخیر، از ریشه و بُن تفاوت دارد، و مطلقاً قابل مقایسه نیست. هر نوع تشبیهی میان این دو، واقعاً دور از انصاف و نیز دور از درک درست عهدعتیق است.

خدای عهدعتیق و خدای عهدجدید!

باز متأسفانه، بعضی از دوستان مسیحی ما تصور می‌کنند که خدا در عهدعتیق، خدایی «خشن» بوده، اما در عهدجدید ناگهان تبدیل به خدایی می‌شود که «همه چیز» و «همه کس» را می‌بخشد و مجازاتی هم در کار نیست. این تصور نیز به‌خاطر مطالعۀ سطحی کلام خدا است. بنده در این زمینه، مقالۀ دیگری نوشته‌ام که خوانندگان را به مطالعۀ آن در وبلاگ شخصی‌ام دعوت می‌کنم. نام این مقاله هست: «خدای عهدعتیق و خدای عهدجدید». در آنجا، با ذکر نمونه‌های فراوان، نشان داده‌ام که خدا در عهدعتیق همانقدر رحیم بوده که در عهدجدید است، و در عهدجدید نیز همانقدر سختگیر است که در عهدعتیق بود.

امیدوارم این مقالۀ کوتاه کمکی باشد برای درک درست مسألۀ «قتل عام» در عهدعتیق.

28 responses to “خدا و فرمان قتل عام”

  1. درود به برادر ارمان عزیز
    من تشکر می کنم بابت مقاله بسار جالبی که نوشتید, من شخصا بینهایت استفاده کرده و به تمام سوال هایی که دراین رابطه داشتم جواب داده شد
    فیض وبرکت خداوندم باشما

    Like

    1. Baradar Jamshid, jalal bar nam-e Masih.

      Like

  2. ممنونم برادر آرمان من که خیلی نکته های کلیدی از شما استاد عزیز یاد گرفتم

    Like

  3. فیض و برکت خداوند با برادر آرمان عزیز
    واقعا مایه برکت ایمانداران هستید

    Like

  4. afsaneh hadjian avatar
    afsaneh hadjian

    برادر آرمان عزیزم سلام،خیلی دلم برایت تنگ شده،بینهایت متشکرم از زحماتتان که همیشه بی دریغ در اختیار ما میگذارید،خیلی استفاده کردم متشکرم،امیدوار که شما را دوباره در هامبورگ ببینم. دوستتان دارم افسانه هامبورگ

    Like

  5. با درود فراوان بر شما،
    با تشکر از مطالب بسیار آموزنده ای که باعث درک بهتر از تاریخ و الاهیات هستند،به نظر من مطالبی که بیان شد تا حدودی صورت مساله رو پاک میکنه و به حواشی میپردازه.خدایی که در زمان ابراهیم شهر فاسد صدوم و عموره رو نابود میکنه،از قدرت انسان کمک نمیگیره و دست انسان رو به خون آلوده نمیکنه،این در حالی هست که خدای عهد عتیق از انسان میخواد که
    انسانهای دیگه( چه بسا گناهکار) رو قتل عام کنند
    که خود این داستان هم برای تصرف یک شهر و محل زندگی بوده و میتونه دلیلی بر سیاست و میل به گسترش محل زندگی بوده باشه.
    با در نظر گرفتن این حالت که خدا حتی یکبار حاضر باشه که به هردلیلی از انسان استفاده کنه که جان شخص دیگری رو بگیره،این تصور در اشخاص تندرو و مذهبی میتونه به وجود بیاد که با هر باوری میتونند انسانهای دیگه رو گناهکار تصور کنند و در ذهنشون از خدا بشنوند که باید اونها رو نابود کنند.
    در نتیجه میبینیم که خدایی که در اسلام و عهد عتیق معرفی مشوند هردو از نظر شخصیت تا حدودی به هم شبیه هستند و کاملا با خدایی که در عهد جدید معرفی میشه متفاوت هستند.
    اینهمه خشونت از ذاتی که محبت معرفی میشه هماهنگی نداره

    Like

    1. Baradar-e azizam. besiar sepas-gozaram.

      Like

    2. Baradar-e azizam, salam. Merci az tozihat-etun. Be har hal, bayad bedunin ke Khoda az rah-haye mokhtalef estefade mikone. Khosh-halam ke khodetun mataleb-e Ketab-e Moghadas ro zekr kardin. agar in ravesh-e Khoda baratun ghabel-e paziresh nist, moteasefane kari az dast-e bande bar nemiad. Inja, har kodum az ma mitunim nazar-e khodemun ro dashte bashim. vali soal-e mohem ine ke aya Ketab-e Moghadas ro ghabul darim ya na. age noketeye dige-yi bud, mitunin ba email-e bande tamas begirin: armanroshdi@aol.com. payande bashin.

      Like

  6. afsaneh hadjian avatar
    afsaneh hadjian

    عالی بود مثل همیشه!خداوندمان عیسی مسیح به شما برکت بدهد برد عزیزم

    Like

  7. سلام برادر،،،بنظرمن قران خیلی جاهاش کپی عهدعتیقه،،ماکه مسلمون زاده وقران بلدیم،،متوجه میشیم،،،واینکه،،درقسمتی از عهدعتیق اومده خانواده وحالاهرچیزی شمارش نکنین،،یعنی چشم نزنین
    ایش پیدامیکنم

    Like

  8. من جواباماکثرااز روح القدس وتلاشم گرفتم،،ولی همین اروپاییها،،که باعث بدبختی ایران وخاورمیانه شدن،،چرادرداوری خداقرارنگرفتن،،مگه
    المان واتریش هشت میلیون یهودی،،وحتی ایرانی،وکشورهایدیگه
    قتل عام کردن،،پس چرادرداوری خدانیستن

    Like

  9. بنیامین avatar
    بنیامین

    برادر عزیزم آرمان رشدی خدا رو شکر میکنم برای وجودتان
    بسیار عالی
    .از اینکه کوتاه و ساده بود بسیار تشکر میکنم
    صداقت شما همیشه باعث برکت و بنای من بوده

    Like

    1. Sepas-gozaram dust-e gerami.

      Like

  10. با درود برادر آرمان عزیز من همیشه برنامه‌های شما را از یوتیوب دنبال میکنم از برنامه تلویزیونی همراه با شما خدا بهتون برکت بده عالی بود واقعا

    Like

    1. بسیار سپاسگزارم. خداوند شما رو برکت بده.

      Like

  11. خواجه لواط الملک طوسی avatar
    خواجه لواط الملک طوسی

    عجب خدای مذبذب و دورو و بی رحم و کشنده کودکان بی گناه،ضمناً بجز کشتن و ویران کردن کاری ازش ساخته نیست.روبات های ساخته دست انسان در کرات دیگر از انسان فرمان برداری می کنند.
    خدای مسلمین هم کودک آزار است.فرزند خارج از اذواج را مجازات می کند و برایش هیچ ارزشی قائل نیست.ضمناً خدای این قوم وآن قوم معنی ندارد.یک خدای موهوم روانی است.«مسلمان سابق».

    Like

  12. خواجه لواط الملک طوسی avatar
    خواجه لواط الملک طوسی

    با پوزش از اینکه فراموش کردم از مطالب شما سپاسگذاری کنم.شاد باشید.

    Like

    1. سپاسگزارم دوست گرامی.

      Like

  13. برادر آرمان عزیز دوست و معلم ارجمندم بحق که شما درک بینهایت زیبا و کاملی از حقایق تاریخی کتابمقدس دارید و ” جان کلام ” را در مورد حقایق کتابمقدس فهمیده اید و نه تنها و حرفی برای گفتن به نسل خود داشتید بلکه برای نسل آینده کلیسا نیر حرفی برای گفتن دارید . از خواند این مقاله شما لذت و برکت یافنم . حضور در کلاس تدریس شما در دوران جوانی ام همواره یکی از افتخارات من بوده و میباشد . مبارک خدا باشید . جلیل سپهر

    Like

    1. بسیار سپاسگزارم برادر عزیزم. به امید دیدار مجدد.

      Like

  14. خدا برکتتون بده بسیار برکت گرفتم چطوررمیتونم همه مقاله های شما را مطالعه کنم با سپاس از شما وشکر برای وجودتان که سالهاست از شما برکت میگیریم من و فرزندانم

    Like

    1. سپاسگزارم خواهر گرامی.

      Like

  15. بنيامين يوسف سركيس avatar
    بنيامين يوسف سركيس

    خدا را شكر براى وجودت برادر گرامى آرمان

    Like

    1. بسیار سپاسگزارم برادر گلم.

      Like

  16. با سلام و احترام به برادر آرمان عزیز چه قدر خوب که در این باره مطلب نوشتید و تا حدی موضوع رو باز کردید من سالهای زیادی هست که نو ایمانان رو خدمت میکنم و همیشه این سوال رو از من میپرسن راستش با توجه به اینکه رشته تحصیلی ام روانشناسی بوده بیش از هر چیزی نکته ایی که در این مورد همیشه ذهن خودم رو درگیر میکرد این بود که چرا با این روش چرا به دست انسان؟ وچرا مثل قوم سدوم و غموره بدون دخالت دست انسان نه؟ راستش این رو میتونستم قبول کنم که ما در ۳۵۰۰ سال قبل نیستیم اما اینکه بشر همیشه به لحاظ عواطف به همین شکل امروزی بوده و خب قتل اون هم قتل نوزاد قطعا بهداشت روانی فردی که این کار رو انجام میده رو برای همیشه به خطر میندازه راستش درباره خیلی فکر کردم گاهی مثل شما به افراد گفتم ما نمیتونیم فکر کنیم از خدا بهتر میفهمیم و شاید علت تصمیم خدا رو ندونیم اما اعتماد میکنیم به خدایی که بیش از هر کسی بشر رو دوست داره هر چند در منطق ما نگنجه اما اعتراف میکنم که این چالش تا روزی که از دنیا برم در دهن من خواهد بود و قطعا روزی که خدا رو از نزدیک ملاقات کنم سوالات زیادی در این زمینه خواهم داشت ولی به طور کلی شاید بد نبود که به لحاظ علمی میشد که در این زمینه تحقیقی انجام بشه که تاثیر قتل در همه ی افراد در هر شرایط و هر بستر فرهنگی و برهه زمانی و تاریخی به یک شکل بوده هست و خواهد بود یا ممکنه متغییر هایی میزان آسیب های روحی و اجتماعی رو به طور کامل تغییر بدن شاید تا حدی به هضم این مطلب بتونه کمکی بکنه

    Like

    1. خواهر گرامی، سلام. نکتۀ بسیار مهمی رو تذکر دادین. خیلی ممنونم. در مورد اون فکر خواهم کرد و اگر چیزی به ذهنم رسید، حتما در مقاله خواهم گنجانید. متأسفانه همه نکات به ذهنم نمیرسه و تذکر دوستان همیشه کمک بزرگیه. با سپاس و درود.

      Like

  17. فریبرز avatar
    فریبرز

    باسلام این نوع تفسیردرواقع تفسیربه رای است بدین معنی که دنبال دلیلی جهت واقعه ای گشته چیزی تفسیرنموده مخالف وموافقی حواهیدداشت یابه عبارتی نگاه ازپایین به بالالیکن آن دستوردراسلام ویهودیکی است این امربه تاثیرات پیکره جسمی درچاره جویی هابرمیگردد فی الواقع دستگاه ظبط وپخش وحی متاثرازمشکلات دستگاه خواهدبودکم وبیش وپیوستهدراثبات این فرضیه میتوان به رخنه فرهنگ آشوری درابراهیم فراعنه درموسی وفارس درمحمداشاره نموددلیل دیگرخوابهای شماست کهچیزهای مثل غاز میمون و…میبینیدکه برمرگ وبیماری…دلیل استوچراشماخودواقعه راعیان ندیدیدکه نفس درترجمه اموربه زبان عالم لاهوت بی عرضه است وآن پیامبران درمقام حاکم حکیم اقدام نمودندمعلوم است که هنوزمسیحی کامل نگشته ایدحال میپرسم اگرمسیح بودچه میکردبله مانندگله گاوی که اختراع داروی سیاه زخم ازقتل عام نجات یافتند

    Like

  18. رضا ثابتی avatar
    رضا ثابتی

    با عرض سلام و ادب
    اینکه ساختار یک نوشته به گونه ای باشد که بتوان از ان تفسیر وتعبیرهای گوناگون و حتی بعضا متضاد نمودمتاسفانه شایسته کتابی که بر ان صفت مقدس گذاشته اند نمیباشد.چگونه است که خداوند زمانی که یک فرد متوهم و باورمند به برتری نژادی همچون هیتلر میلیونها انسان را به خاک و خون کشید و قربانی بلندپروازیهای کودکانه خود نمودسکوت اختیار کرد؟چرا تمامی این دستورات فقط به چندهزار سال قبل برمیگردد؟براستی چرا بشر باید براساس حدس و گمان عده ای از متون نگاشته شده چند هزار سال پیش راه حلهای مشکلات پیچیده امروز خود را انهم از یکسری انسان دیگر با تواناییهای کم و بیش هم اندازه خود بجوید؟

    Like

Leave a reply to Arefeh belansh Cancel reply

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.